قوری

قوری ها خیلی خوب اند:چاق و داغ و رنگی...درست برخلاف من

قوری

قوری ها خیلی خوب اند:چاق و داغ و رنگی...درست برخلاف من

در جست و جوی کل چیزهای گمشده

چیزهای زیادی بوده اند که در حال حاضر گم شده اند

مشخص نیست کی و چگونه از دست رفتند

در هرحال ما هم چنان در جریان رفتن می رویم

یا می دویم

یا قدم می زنیم

یا پرت می شویم

یا سینه خیز می رویم

مهم نیست

مهم این است که در این جریان رفتن مقادیر زیادی از چیزها را از دست می دهیم

گم می کنیم

و هی هم خالی تر می شویم

...

گاهی دلمان می خواهد بعضی از چیزهای گمشده مان را پیداشده کنیم

اما چون در جریان رفتنیم 

خیلی نمی شود برگردیم و جست و جو کنیم

و درست هم نمی دانیم کجا را بگردیم

حساب چیزهای گمشده می ترساندمان

اما ما هم چنان می رویم

و در کل هیچ مشکلی هم پیش نمی آید

گاهی...اما فقط گاهی بی حوصله می شویم

بغض گلویمان را می گیرد و دلتنگیم


گمشده هایمان به یادمان افتادند...


در نبودِ عشق

مقداری نفرت در وجودم هست

که به اشخاص غیرحقیقی ابرازش می کنم

نفرت از اشخاص حقیقی معمولا زیادی حقیقی می شود

اما من این نفرت مجازی را در خودم دوست دارم

و حتی بهش عادت کردم

این نفرت باعث وجود داشتنم می شود

و بدون آن سرد و یخی ام

نفرت مجازی بغض به گلویم می اندازد

بغض داغم می کند

داغی آتشم می زند

آتش که می گیرم به گریه می افتم

گریه خوب و امید بخش است

مثل این می ماند که انگار

هنوز هم احساس داشته باشم


مواقعِ موقعیت

من تو موقعیتی نیستم که کار درست رو انجام بدم

تو هم موقعیت این رو نداری که درست کار رو انجام بدی

موقعیت من ایجاب نمی کنه که تو رو درک کنم

موقعیت تو اجازه نمیده که به من حق بدی

موقعیتم باعث شد که این کارهارو بکنم

موقعیتت تو رو به سمت این شرایط سوق داد

من تو موقعیت بدی هستم

تو هم تو موقعیت بدی هستی

 

ما شاید هم توجیه نمی کنیم

ما همه آدم های ضعیفی هستیم

که فرق بین خودمون و موقعیتمون رو گم کردیم