قوری

قوری ها خیلی خوب اند:چاق و داغ و رنگی...درست برخلاف من

قوری

قوری ها خیلی خوب اند:چاق و داغ و رنگی...درست برخلاف من

مقادیری کم و بیش

مقداری درست و مقداری چرند

مقداری حساس و مقداری نفهم

مقداری زیبا و مقداری آشغال

مقداری قوی و و مقداری سوسک

مقداری از هرچیزی اما معلوم نیست چقدر...


درون من مقداری گم شده



بیست و پنج

چند روزی شده که بیست و پنج ساله ام

هدیه تولدم به خودم هیچ عظیم و تروتازه ای است که باسلیقه زرورقش کردم

کاغذ کادوی خوش آب ورنگی از جنس امید و آرزو


اما نمی دانم چرا دست و دلم به باز کردنش نمی رود

هیجانم با پاره کردن این زرورق خواهد مرد

من که می دانم این هیچ است

اما باز نمی توانم ببینمش


من این هدیه را نگه خواهم داشت

این تنها هدیه ای است که زرورقش را پاره نمی کنم

وانمود می کنم که تویش چیزی است

وانمود می کنم که تویش چیز دیگری است

وانمود می کنم

تا زمانی ... شاید تا آخر عمر